دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

به نشود

چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ق.ظ
طالب آملی می فرماد : لب از گفتن چنان بستم که گویی دهان بر چهره زخمی بود و به شداولین بار که بیت رو خوندم نفهمیدم چی میگه ... بعد دوبار خوندن اش، ناخوداگاه دستم رفت به سمت دهان ..هنوز سرجاش بود ... :( :) از جناب محمد طالب املی به واسته ی به کار بردن ناموس تشبیه و حسن تعلیل مراتب تقدیر و تشکر فراوان را به عمل می آوریم .باشد که ما هم به قدر خویش از توانمدیشان مستفیض گردیم. جناب سعدی هم با شنیدن بیت مذکور از دور مکان دوان دوان تشریف اوردند و در عین اینکه نفسشان به تنگ امده بود، بیتی را بیان کردند:  زخم خونینم اگر به نشود به باشدخنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست پ.ن: ماجرایی بودست مرا  با درخت به حیاط خانه مادربزرگ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۲۹
امیر.ن