دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

دلخراش

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۴ ب.ظ
چند تا جمله، چند روزیست نامردوار ذهنم را خرااش می دهد ...  یک برخورد سخت و پراصطکاک با تیزی های ذهنم را احساس می کنم از سوی این جملات ... بعضی شان هم شاید ذهن را خراش ندهند ... دل را ... حتی گوش را  حد ات همون مفیده درجواب الان کجایی من گفت: پارک چیتگر ... (با زیر صدای حاضرین در صحنه )پدرم مهندسه ... ولی الان مدیر عامل ی شرکته ... تو سیگارتو بکششش ... دلیل خاصی داری برا اینکه نذاریم ... شما نذار والا گل باید خودش بو داشته باشه ... چشمه باید خودش بجوشه ... وگرنه با عطر و پمپ اب هم میشه ی کارایی کرد یه سری از بیت هایی ک مینویسه من شاید ی روز کامل درباره ربطش ب عکس فکر کردم ... ولی ... انقلاب بعدی در راه است خونه ام ... ولی خونه ی مادر بزرگم اینجا کی از دانشگاهش ناراضیست ?!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۵
امیر.ن