دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

یاد یار مهربان

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۵۷ ب.ظ
باید عرض کنم ک متاسفانه یا خوشبختانه با وجود گذشت یک سال از اون روزها من هنوز نتونستم اون عزیزان رو فراموش کنم. (متوجهم ک تند شروع کردم حرف هام رو ولی با این وجود ادامه میدم.. )خب البته تلاشی ب جز اینکه نبینمشون هم نکردم،یعنی به عبارت دیگر فقط حضور جسمی در کنارشون پیدا نکردم ولی حضور ذهنی بسیار چشم گیری رو تجربه کردم.یک چیزایی ب من اجازه نمی دهند ک فراموششان کنم، یک سری نشانه، یک سری خاطره، یک سری صحنه ها و دیالوگ ها این مسئولیت رو خیلی سرسختانه برعهده گرفتن و من هم بی مهابا یادشان را در دل نهان دارم. این چندروز درگیر این مسئله شدم ک نکناد من کمی افراط ب خرج داده ام و اوضاع را با دست و پنجه ی خودم وخیم تر کرده ام. در اثنای غوطه وری در این افکار بودم که یک مسئله ای ب ذهنم خطور کرد: اگر این روزها آدم های نزدیک ب من کمتر پیدایشان می شود و کمتر پیگیر احوالات اند؛ کاین یک معنی واضح دارد  و آن این است ک ایشان از جای دیگر دارند تامین احساسات می شوند و خیلی راحت مهره های در دسترس خود را انتخاب و جایگزین کرده اند. یک جایگزینی میگویم و یک جایکزینی میشنوی ... چنان ارتباط ها تقویت شده و قویست ک طرف با نهایت مسرت و شادمانی از آنها تعریف و تمجید میکند و در وصفشان از واژه ی "نیمه ی گم شده" سخن ب عمل می اورد. خب در نگاه اول این قضیه در مورد چهار پنج نفر صادق بود و این قسمت کار بود ک مرا ب فکر فرو برده و مسئله ای چنین را؛ برای حل شدن وارد دالان ذهنم کرده است.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۱۴
امیر.ن