دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

سفر امید

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۴۹ ق.ظ

هوالحق 

عکسا عکسای گوشیه که حتی وقت برای کراپ کردن شون هم نذاشتم :) 

]

"هیچ حواسم نبود ... دو فنجان ریختم" که خب معروفه و مشهور.

اینجا من حواسم بود و یک فنجان ریختم! 

همین قدر منظم!

بی رنگ و با رنگ 

دارالمرحمه :) 

تعویض پرچم بعد شبای قدر 

دستاویز ... یادم باشه بعدا تولید خودمو آپلود کنم.

یاد رفقا :) 

دردسر می گشت وگرنه 
درد دل بسیااار بود 

بارون و ابر و حرم :)

دلخوشی بیرون حرم :)

ورنه گدا مطالبه آب و نان کند به روایت تصویر

در ما و تو چیزی نیست 
نزدیک تر از دوری

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۱۵
امیر.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی