کاشکی بازم تو حرم با کفترات بپرم ... !
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ
بین از کجا میام که هنوز مسافرمکه هنوز نیومده هوایی شدم برمبه چی دل بستم که از همه دل کندمکه به دنیا و غم دنیا میخندمکاشکی بازم تو حرم با کفترات بپرمپیش تو پر بگیرم ازت خبر بگیرمکاشکی بازم تو حرم با کفترات بپرمپیش تو پر بگیرم ازت خبر بگیرمرو سیاهم که هنوز از تو خیلی دورممهربونی با من اما انگار کورماگه دورم از تو تو به من نزدیکیدلمو میبینی حتی تو تاریکیچی میشه یه بار دیگه باز بیام پا بوستکه میخوام غرق بشم توی اقیانوستچی میشه یه بار دیگه باز بیام پا بوستکه میخوام غرق بشم توی اقیانوستکاشکی بازم تو حرم با کفترات بپرم پیش تو پر بگیرم ازت خبر بگیرم مادر قصد سفر کرده ... ! می خواهد بیاید پیش شما ... ! تا شنیدم از خود بی خود شدم ... ! من هم می خواهم ... ! دوست دارم دوباره نماز صبحی را پیش شما باشم ... ! دوست دارم بشینم گوشه ای با شما حرف بزنم ... ! واسطه قرار دهم شمارا ... ! اگر شما بخواهید می شود ... ! اگر شما بخواهید میایم و بر میگردم ... ! بدون این که کسی بفهد ... ! می سپارم بخودتان ... ! اگر لایق هستم اسم من را هم بخوانید ... ! این آهنگ و محسن چاوشی خونده ... ! جای تقدیر داره ... !
۹۱/۰۷/۲۰