بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت
آب از دیار دریا با مهر مادرانه آهنگ خاک می کرد برگرد خاک می گشت گرد ملال او را از چهره پاک می کرد از خاکیان ندانم ساحل به او چه می گفت کان موج نازپرورد سر را به سنگ می زد خود را هلاک می کرد
اصل عکسها بر میگرده به یک کوه سبک صبحگاهی با ع.ب؛ دو سال و نیم پیش شاید. دلم نیومد دست به محتواشون ببرم یا عکسهای اصلی رو بیارم. چه روزهایی داشتیمها ... فکر کنم خیلی به حق نزدیکتر بودم. ناراااحتام. همین
چه توضیح قشنگی بودخیلی لذت بردم.