میانه ... !
جمعه, ۲۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۲:۵۶ ب.ظ
آخخخخ .... عجب موندم تو حکمتت ... قرآن باز کردم ص 397 و 422 امد ... ! خعلی حال کردم با آیه های اولش ... ! احسان به پدر و مادر / دو چندان کردن پاداش ... ! میانه روی ... ! نه کاملا برای دیگران ... نه کاملا برای خود ... ! هم حرف معلم هم حرف مامان بابا ... ! البته آدم ها همگی از من راضی راضی نخواهند بود ... !درصدی دیگران راضی می شوند و درصدی خودم ... ! بهتر از انتخاب یک کدام است البته خدا خودش گفته دو چندان می کند ... ! من را راضی نگه می دارد یقینا ! همین یقین خوشحالم می کند ... ! کم کم دارم از یاد دیگران می رم ... ! کم کم دارم تبدیل می شم به دفترچه خاطرات دیگران ... ! دفترچه خاطراتی که باز کردنش زجرآور است ... ! دفترچه خاطراتی که سعی می کنند فراموشش کنند .... ! شاید من هم در زجر آور کردنش موثر بودم ولی به همون اندازه هم خوب بودم ... ! حرفم این است اگر روزگار ایجاب می کند که فراموش شوم ، بگذارید فراموش شوم ولی نه این قدر زود ... ! نه این قدر سریع ... ! امروز به وضوح دیدم ... به وضوح تمام دیدم این رفتن از یاد را ... رفتنی که به سختی باز می گردد ... ! شاید هم اصلا باز نگردد ... ! درد دارد ... ! بازی روزگار درد دارد ... ! نه فقط قانون فراموشی اش ... تمامش درد دارد ... ! شکر ... !
۹۱/۰۷/۲۸