دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

میانه ... !

جمعه, ۲۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۲:۵۶ ب.ظ
آخخخخ .... عجب موندم تو حکمتت ... قرآن باز کردم ص 397 و 422 امد ... ! خعلی حال کردم با آیه های اولش ... ! احسان به پدر و مادر / دو چندان کردن پاداش ... !  میانه روی ... ! نه کاملا برای دیگران ... نه کاملا برای خود ... ! هم حرف معلم هم حرف مامان بابا ... ! البته آدم ها همگی از من راضی راضی نخواهند بود ... !درصدی دیگران راضی می شوند و درصدی خودم ... ! بهتر از انتخاب یک کدام است  البته خدا خودش گفته دو چندان می کند ... ! من را راضی نگه می دارد یقینا ! همین یقین خوشحالم می کند ... !  کم کم دارم از یاد دیگران می رم ... ! کم کم دارم تبدیل می شم به دفترچه خاطرات دیگران ... ! دفترچه خاطراتی که باز کردنش زجرآور است ... ! دفترچه خاطراتی که سعی می کنند فراموشش کنند .... ! شاید من هم در زجر آور کردنش موثر بودم ولی به همون اندازه هم خوب بودم ... ! حرفم این است  اگر روزگار ایجاب می کند که فراموش شوم ، بگذارید فراموش شوم ولی نه این قدر زود ... ! نه این قدر سریع ... ! امروز به وضوح دیدم ... به وضوح تمام دیدم این رفتن از یاد را ... رفتنی که به سختی باز می گردد ... ! شاید هم اصلا باز نگردد ... ! درد دارد ... ! بازی روزگار درد دارد ... ! نه فقط  قانون فراموشی اش ... تمامش درد دارد ... ! شکر ... !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۲۸
امیر.ن