دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

کوفیان ... !

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۶:۳۲ ب.ظ
بدقولی کرده ام اماما ... ! یادم رفته بود امضای چشمانم را ... ! قرار بود بیایم سراغتان ... ! اما به کلی به فراموشی سپرده بودم  تا 4 شنبه روزی ... ! نشستم پای زیارتتان ... ! هنوز شروع نشده بود که طاقت ته کشید ... ! ان جا بود که به یادم امدند امضا هایم  ... ! بعد از 3 ماه دوباره امضایی گذاردم ... ! همان امضا از صبح تا شبم را رونق بخشید ... ! محرم پشت در است ... شوق خاصی دارم نسبت به این قضیه ... ! خدایا وقتی به حدیث من اصلح بینه و بین الله فکر می کنم و در کنارش اتفاقات پیش امده را می بینم ، گریه ام می گیرد . خیلی مردوار درست است این حدیث ... ! درستی اش را باید با عمل حس کرد ... بعید می دانم راه دیگری داشته باشد ... ! نمی دانم با چه زبانی تشکر کنم از تو ... ! همه کار کرده ای برایم کمک کن من هم جبران کنم اندکی را ... ! خدایا همه ی آدم ها را جمع کرده ای مرا امتحان کنند ؟! واقعا نیاز است ؟! نمی خواهی بگویی پایانش کی است ؟! زجر می کشد آدم ... ! هر انچه توقع داشتی اتفاق بیافتد بر باد رفت ... !  این را هم مانند بقیه ی کارها می سپارم به خودت ... !  حرف های قشنگی زده شد در کلاس قران ... ! خوشحال شدم وقتی شنیدم حداقل یکی از ویژگی های این آدم هارا دارم ... ! بعدا به طور کامل حرف های ای زرین را  مینویسم ... ! جا دارد از تو بخواهم این معلم را از ما نگیری ... !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۰۴
امیر.ن

نظرات (۱)

جا دارد از تو بخواهم این معلم را از ما نگیری ... !!!!
پاسخ:
چرا تنها این معلم ؟! جا دارد از او بخواهیم هیچ معلمی را ز ما نگیرد ... !!!!