دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

آی اربابیان

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۶:۲۸ ق.ظ
به رسمه مثه ادمی ام که رفته تو دیوار ... ! گیر کرده اون تو ... ! هیچ کاری نمی تونه بکنه ... ! باس یکی باشه درش بیاره ... ! یکی مثه بابا ... ! ولی بجا این که در بیاره هی بیشتر و بیشتر فرو می کنه تو دیوار ... ! چرا ؟ چون بچه باید خودش در بیاد از تو دیوار خودش ... ! تو هم تنبل خونه باز کردی ... ! هی به دور و بریات نیگا می کنی ... کار کن ... ! زحمت بکش ... ! ( حسم می گ حرفشون درسته ولی خب من چی کا باید بکنم ؟! زحمت بکش یعنی چی !؟ ) خدایا کمک بنمو ... بگیر این حال را
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۲
امیر.ن