دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب
یادته !؟ یه زمانی تو دیرین مکتوبات از یه قانون دردناک ت نوشتم : فردی که دوست داشتنش را به کسی  نشان می دهد روز به روز دیوانه تر می شود و آن کس که مورد دوست داشتن واقع شده روز به روز بی تفاوت تر می شود نسبت به این موضوع  ... !تصمیم گرفتنم بجنگم با این قانونت ... ! حداقل من روز به روز دیوانه تر نشوم ، حال او هر چه خواهد بکند ... ! خواه اهمیت دهد و خواه بی تفاوت شود ... ! یه درجه پایین تر از گل گرفتن ... ! صد در صد کار سختی است ... ! سختی اش از آن جا که کس ندارم هم مضاعف شود اما نتوانم تحمل کنم ... ! به ظرفیت ربطش نمی دم ... ! دلم می خواهد بعد از چند ماه او بیاید ... ! شنیدی ؟! هر روز نمی خواهم ... ! هر از چند ماه ... ! کنارم ایستاده لکن  نسبت به گذشته در حر صفر است رابطه ... ! دیروز ، در نمازخانه ... ! وقتی نگاهش می کردم مرور می شدند خاطرات ... ! آخر های کلاس مشاوره دیگران می خندیدند ... ! من هم می خندیدم ... ! اما با چشمانی خیس ... ! خالی نشدم ، یه نصفه روز بیشتری است که عکسش جلوی چشمامه  ... ! هر جا که می روم ... ! هر چه که می کنم ... ! خدایا یه کاری بکن ... ! هر طور خودت صلاح می دانی این رابطه را درست بنمو ... ! مثل آن کار هایی که می کنی ، من نمی فهمم و تنها نتیجه ی شان را می بینم ... !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۸
امیر.ن