دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

Just یه کوچولو ، secours

سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۱، ۰۵:۴۸ ب.ظ
باز هم امیری که در بین اسمان و زمین گیر کرده ... ! باز هم امیری که در دیوار افکار فرو رفته ... ! و اما تو را چه شود خدا ؟! من یکی به شخصه از منتظرانم ... ! در همین باب یکی ز صد و یکی برگشت گفت چرا چون باشی ... ؟! یه نگاه له وار بهش کردم گفتم خودمم نمی دونم چه مه ... ! زان هنگام بود که امیر فرو رفته در دیوار یادم امد و پسش قصه ی آب شور بسیار دیده ی " بی کسی " ... !  تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت اوهمه گویند و یکی گفته نیاید ز هزاردرد پنهان به تو گویم که خداوند منییا نگویم که تو خود مطلعی بر اسرار    بگم یا نگم ؟! :(( یک فاینال در پیش است ، یک هزار آزمون ! کمک کن خدا
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۰۷
امیر.ن

نظرات (۱)

بازدیدای وبلاگ یه آزمون قشنگه!!!
هر وقت دیدی برات مهم شد که اووووووووووو 50 نفر بازدید کردن! اونروز ه که باس در وبلاگ و گل بگیری بری دنبال بازیت... هوسه... مثل بقیه زندگی... می نویسی برای جلب نظر دیگران... دس داری برای دیگران... قهر می کنی برای دیگران... مهربانی برای دیگران... حتی دینداری و بی دینی برای دگران!! مردشور دیگران را ببرند پسرکم...!!!
پاسخ:
ممنونم برا تذکر ... :) ;) ولی بد ترین حالت را هم که بگیریم ،باز نمی توانم سر دین داری و بی دینی برای دگران کنار بیایم ... !