یک مدرس ... یک معلم ...
چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۰۱ ق.ظ
وقایع یه طرف ... !این دو تا هم جمله بیشتر اذیت می کنه : خونه ای که توش دختر نباشه پادگان ه / اگه به نادریان نیگا می کنم می دونم اگه بره به باباش بگه این جوری گفتن باباش می گه غلط کردی ! ( پشتشم ع.ب برگشته به من نیگا می کنه ببینه من چه عکس العملی دارم نسبت به این قضیه !!! ) خدایا خودت دادی خودتم صبرش و میدی ... ! کاملا خبری ...! نام خدا را وسیله قرار مى دهید تا در میان بندگان خدا عزیز و مکرم شوید ولى ، خدا را در میان بندگانش حرمت نمى دارید تَکْرُمُونَ بِاللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ تُکْرِمُونَ اَللَّهَ فِی عِبَادِهِ دوس دارم این و بنوسم رو یه کاغذ بذارم دستت، یه هفته برم ... بعد بیام زل بزنم تو چشات :میبینی دارم می میرمو هیچ کاری با من نداری..تو با غرور بی جات داری حرصمو در میاری..حرصمو در میاری..:)) :((
۹۱/۰۹/۱۵