دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

امیر و حس ش ... !

جمعه, ۱۷ آذر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم ... ! من ... ! امیر نامی هستم ... ! امیر نامی که حس می کنم تو را به انچه مباید ربط دهم ربط داده ام ... ! آری ... ! من دچار این حس شدم و عجب حس بدی است این حس ...! این مخلوط کردن تو با خواسته هایم من جمله درس ، در گذشته گاه به گاه یادم می امد ولی مدتی ذهنم را مشغول ساخته ... ! این مشغول ساختن به معنای زجر دادن است ، همان طور که می دانی ... ! از سویی ایمان دارم که همه چیز به تو بر می گردد و تمام اتفاقات دست توست ... ! ب قول پدر خدا همه را خودش طراحی می کند ... ! اما ... ! اما از سوی دگر این آیه تمام وقت در مقابل دیدگانم قرار می گیرد : من کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًاحال ، من را ... ! بهتر است بگویم حالِ من را دریاب ای خدای همگان ... ! این یکی را هم میانه روم ؟! اصلا مگر  امکان دارد !؟ از که کمک بگیرم ؟! اصلا مگر من می توانم این هارا به زبان بیاورم ؟! کمک کن ... ! هر چه خودت صلاح دانی ... !پایانش ... ! من این اینگلیسیم خوبه ؟! فارسیم به زور ... !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۱۷
امیر.ن