دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

تپش کجا و لرزش کجا ... ؟!

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۴۴ ب.ظ
گاهی اوقات قلبم نمی تپد ، می لرزد ... ! امروز صبح ... ! شب قبل با آن کوچک ولی بزرگ ... ! امروز عصر ... ! امروز صب با اون اتفاقی که افتاد واقعا شکستم ... ! تا به حال این گونه نبود حسم ... ! خدایا ؟! چنین است رسم همگان ... !؟ نمی خواهم نا شکری کنم ... ! ازت کمک می خواهم سر این قضیه ... ! فقط می توان به تو بگویم ... ! فقط تو می توانی ... ! دیشب بارون می امد ... ! آقام بود ... ! یاد اون شب افتادم ... ! :(( :)) ینی می خواستم سر مو بکوبم تو دیوار ... ! من گناهم چیه ؟! چه گناهی کردم که این جوری با من برخورد می کنه ؟! یاد حرف ای بهرامیان افتادم ... ! باج ... !دلم می خواهد به فرشته بگویم ... ! روم نمی شه ... ! البته به این که می تونه کمک کنه شک دارم .... ! می خوای این یک ی را هم بگیری مثل بقیه شان ؟! هر طور خودت می دانی ... ! حس می کنم بزرگتر از این ها را از من جدا کرده ای ... ! ولی خب بازم سخته ... ! کندن ...! گل گرفتن ... ! درد دارد ... !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۲
امیر.ن