دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

با همیم اما این رسیدن نیست ... !

جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۱۲:۴۸ ب.ظ
این قد بدم می اد از اینایی که می گن ولش کن بزا خالی شه ... ! آخه چرا این جوری می گی ... ! یه نمور درک ... ! یه نمور احساس .. !شاعر جدیدا می گه : با همیم اما این رسیدن نیستاون که دنیامه عاشق من نیستباهمیم اما پیش هم سردیمگویا شاعر نیز ز احوال خبری دارد ... !خداوندا .. ! کم کم دارم به این نتیجه می رسم که لیاقت گفتن نامت را هم ندارم ... ! از سیاه و زشت و کلاغ هم آن ور تر ... ! نمی دانم چگونه کنار بگذارم کثافاتم را ... ! پ.ن :  !... You are never belittled by forgiving someone , else God wouldn't have been so great
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۴
امیر.ن