دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

تشکر ... !

جمعه, ۸ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۴۵ ب.ظ
بگم دلم گرقته زیاد گفتم ... ! دلم تنگ شده هم یه جوریه ... ! نمی دوم چه حسی دارم و لی این حس نسبت به گذشته س ... ! سرود دوستت دارم میهن من پخش می شد ... ! یه دور تمام مناسبت های راهنمایی که تو نمازخونه برگزار شدن برام مرور شد ... ! تمام کارهایی که کردیم و سود هایی که گاه برده شد و گاه به دست رهایی سپرده شد ... !  قشنگ بود برام ... زحمت هایی که می کشیدیم برا مراسم ها ... ! و بعد از ان حرف هایی که حداقل پدر من  همیشه می زد .. ! مثل همیشه ... ! شاید واقعا نون آب نشود !! ولی برام بازم قشنگه ... ! یاد اردو شبانه آخر افتادم ... !همونی که آخرش آقا با ا.م .ش امدن پیشم ... ! گفتن که چی ؟! چی ب تو می رسه ؟! کسی م  هست قدر این کارا تو بدونه ؟! با این که هیچ کاریو من به تنهایی انجام ندادم ولی بهش گفتم بابای تو چرا نیست ؟! کسی قدرشو می دونه ؟! گفت آره ... ! یه سریا هستن ولی کسی رو نمی کنه ... ! گقتم خودت جواب سوال خودتو دادی ... ! برا این کار ها هم یه سری ها قدر دانن ... ! همین موقع بود که خسروی امد و سر ساندویچ هایدایی که بهمون داده بودن آین دو نفر را کشاند و برد .... ! آون موقع ، تو اون شرایط ، با اون مکالمه ، داشتم بال در می اوردم از طرفی ... ! و از طرف دیگر زجر می کشیدم ... ! گفته ام چرا ... ! ترکیب این دو شخصیت برام قابل تو جیح نبود ... !:(( هنوز هم نیس ... ! نمی دونم منو چی فرض می کنی .... ! ؟ زندگیم رو هم نمی دونم چه مدلی فرض می کنی ؟! حرفات می گن که منو سنگی فرض می کنه که درک نداره ... ! و زندگیم رو یه مسجدی ، جایی می بینی که کلا مذهبه ، اعتقاده ... ! یه سبک هس که می گه بیش تر از یکی دو بار یه حرفو بزنی ، خودتو خراب کردی ... ! یه چی تو مایه های اصلا به من چه ... ! بار دوم و اینجا می گم :! 15 دیقه تو مدرسه به جایی نمی خوره ... ! من از سرما بی زارم آی فرشته ... ! اونم سر چیزی که هیچ ربطی به من نداره ... ! البته هیچ ربطی یه ذره مهربون تر و کم تر ... !خدایا جز کمک خواستن کاری از من بر میآد ؟!  شاید یه چیزایی بر بیاد ولی نه اون قد بزرگ باشه که بهشون بگیم کار ....  ! کمک کن ... ! همه را در همه چیز .... !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۰۸
امیر.ن