دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

آرااام جانم ... !

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۰۰ ق.ظ
آخخخ ... ! زدم زیر قولم ... !ب جون تو کلی جلو خودمو گرفتم ... ! هی تلویزیون بهشت زمین و نشون می داد هی من هیچ عکس العملی نشون نمی دادم ... ! امروز کلا 2 ساعت رفتم همین مسجد خودمون ... ! اصلا قرار نبود این جوری بشه ولی شد ... ! آخه این مداحه وقتی گفت 40 روز یاد اون روزای اول افتادم که گفتم همه رو واسطه قرار می دم ... ! یادم امد 40 روز گذشته و این مادر همان مادر است ... ! یادم امد 40 روز گذشته و این امیر هم کم بیش همان امیر است ... ! یادم امد که امروز اگه از این دی رفتم بیرون باید یک سال دیگه صب کنم تا باز بتونم بیام ... ! بیام یه ذره اروم شم ... ! همین یاد آوری ها نمی ذاشت آروم باشم ... !آره ... ! زدم زیر قولم از جهتی ... ! هم قولی ک به تو دادم هم قولی ک به ... ! تو که مهم نیستی ... ! :)) از جهت تو همین برام کافیه که حرفی که به آدم ها می زنم رو خودم بهش عمل می کنم ... ! :) نمی ذارم یا مثلا نذاشتم عادت بشه گریه کردن ... ! ولی از جهت آقا نمی دونم چ جوابی بدم ... ! یه حس مزخرف خلاء ایجاد شده ... ! حکما فقط از طرف چشمانم ... !  امیدوارم تا هفته ی دیگه این مادر آن مادر نباشد ... ! این امیر نیز ... ! امیدواری دیگر نیز بر می گردد ب پر کردن آن خلاء ... ! خدایا شکرت ... ! سر هر چیزی ... ! و کمک ...  ! باز هم سر هر چیزی ... !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۴
امیر.ن