دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

تو رو من خواب میدیدم ... !

پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ
و باز هم دعوا ... ! سر ثواب ... ! ُسر 100 تای دیگه ... ! سر این که باز هم نتونستم بگم به من چه ... ! سر این که تحمل ندارم یکی بهم بگه نمی تونی ... ! سر این که من خرم ... ! بخواهم بگویم چه گفتند ... ! می شود همان حرف های تکراری که اصلا جالب نیستد ... ! آی نغمه می گفتند هر کار می کنی رضایت آن ها والا تر است ... ! مثالشان هم آی بحجت بودند و پدرشان ... ! ایشان نیز صبر را پیشنهاد کردند ... ! خاطره تکرار می شود ... ! اما این بار بدون باران ... ! شامم زدیم ... ! کلی فاز پنهان بود جز اون قسمتی که گفت : نادر بی خیال شدم ، دیگر برایم مهم نیست که چه می شود در مدرسه ... ! نمی دانم چگونه راضی اش کنم ... ! چگونه همراه ش کنم با خودم ... ! حرف جالب تر دیگری که زد : رفاقت را هم بی خیال شدم ، به او هم نمی رسم ... ! :(( :))ا.م : فرشته از آسمون اومد پایین و گفت:ازین دنیا چی می خوای تا برات برآورده کنم گفتم: خودت می دونی چی می خوام گفت: نگفتم که تمومه دنیا رو !من :  فرشته اومدی از دور     چطوره حال و احوالت؟یکم تن خسته ی راهی    غبار رو پر و بالتفرشته اومدی از دور          ببین از شوق تابیدممیدونستم میای حالا        تو رو من خواب میدیدمچه خوبه اومدی پیشم        تو هستی این یه تسکینهچقدر آرامشت خوبه             چقدر حرفات شیرینه فرشته آسمون انگار                         خلاصه ست تو دو تا بالتتو میگی آخرش یکشب                      میان از ماه دنبالتمیان میری نمیمونی                       تو مال آسموناییزمین جای قشنگی نیست               برای تو که زیباییتو میری آره میدونم                          نمیگم که بمون پیشمولی تا لحظه ی رفتن                      یه عالم عاشقت میشم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۱۹
امیر.ن