دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب
تو نیستی که ببینی چگونه با دیواربه مهربانی یک دوست از تو می گویمتو نیستی که ببینی چگونه از دیوار ...جواب می شنوم ! خدایا بینی که او هم رسید ! خدایا بینی که او هم بالید ! خدایا بینی که او هم رهید ! رست از خوب نیستم های مکرر ! شکرت دل ! دل ! دل ! آنچه گرفته ... ! آنچه نمی خواهد شاد باشد ... ! آنچه نمی گذارد فریاد برآورم ... ! آنچه همه باعث سکوت من است ... ! گاهی اوقات سری به عکس ها می زنم ... ! بلکه کمی رابطه ام ، حرف هایم را با دبوار کمتر کنم ... ! بلکه کمی حکومت را از دست دل گرفته بگیرم ... ! اما زهی خیال باطل ... ! بیست عکس بیشتر نبود ... ! بیش از ساعتی بود که مشغول همین چند عکس بودم ... ! مانند دیوانه ها خیره می شوم به عکسی و اشک می ریزم ... ! اما دریغ از کمی تغییر روحیه ... ! بدتر هم شد ... ! هواییی می شود این جسم ... ! کمی مارا هم یاد کنید ... ! دعا کنید ... اندکی ... ! هرکس به طریقی دل ما می شکندبیگانه جدا دوست جدا می شکندبیگانه اگر می شکند حرفی نیستمن در عجبم دوست چرا می شکند
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۰۱
امیر.ن

نظرات (۱)

فقط بگو یا علی تا با شناختی که ازت داره (دارم) خودش دستتو بگیره